ali is typing...



بهتره اول خودم رو معرفی کنم من علی چهره هستم یه پشت کنکوری توی رشته تجربی .

بریم سراغ اصل مطلب که چرا این وبلاگ رو باز کردم و کلا کی من رو به ذوق نوشتن وادار کرد برای این که این رو بدونید باید به هفت سال قبل برگردیم درست زمانی که من کلاس ششم بودم و یه همکلاسی داشتم به اسم بنیامین بیضایی اون همیشه مرتب و  درس خون بود و هیچ وقت از سر زبون معلممون اقای جعفری نمیفتاد تا تاین که بنیامین عزیز از تیز هوشان قبول شد و من  قبول نشدم 7سال گذشت و من دو باره بنیامین رو دیدم اون حالا یه بلاگ خوب هم داره که من رو به ذوق نوشتن وادار کرده میدونم که مثل بنیامین نمیتونم باشم ولی خیلی دوست دارم که مثل بنیامین یه وبلاگ داشته باشم به نظرم حس خوبی داره .

بنیامین الان دانشجوی  دانشگاه تهرانه رتبه 65 کنکور سراسری 1398 شده ادرس بلاگ بنیامین رو مینویسم  یه سر بهش بزنید خیلی عالیه.

برای دیدن وبلاگ بنیامین عزیز اینجا کلیک کنید.

بیشتر از این سرتون رو درد نمیارم امید وارم بامن و بنیامین و یه عالمه اتفاق خوب که قراره بیفته همراه باشید


در بیکرانه ی زندگی دو چیز افسونم کرد ، رنگ آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست و خدایی که نمی بینم و میدانم هست.

درشگفتم که سلام آغاز هر دیدار است
ولی در نماز پایان است، شاید این بدان معناس که پایان نماز آغاز دیدار است


خدایا بفهمانم که بی تو چه میشوم اما نشانم نده!!!
خدایا هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد

ﻔـﺶِ ﻮﺩﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﺎ ﺑﺮﺩ . ﻮﺩ ﺭﻭ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ : ﺩﺭﺎ ﺩﺯﺩ
آنطرﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩ ﻪ ﺻﺪ ﺧﻮﺑ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ
ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﺎ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ
ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻗﺎﺗﻞ
ﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪﻱ ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ
ﻣﻮﺟ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ.
ﺩﺭﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﻔﺖ : "ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﺮﻣﺨﻮﺍﻫ ﺩﺭﺎ ﺑﺎﺷ".

بر آنچه گذشت, آنچه شکست, آنچه نشد. حسرت نخور ؛زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد .

همه ی این ها از دکتر علی شریعتیه

امید وارم لذت برده باشید



پزشک عمومیه و داره برای امتحان تخصص میخونه.توی یکی از عکساش روی مهرش نوشته بود پزشک خانواده مرکز بهداشت قصر شیرین! پس اهل کرمانشاهه.
وقتی چالش قرآن رو بخاطر مشارکت کم اعضا کنسل کردم توی تلگرام بهم پیام داد و دقیقا این جمله رو بهم گفت: «چه حیف شد، من هرشب میذاشتم صوتش با صدای باند پخش بشه و فضا رو پاکسازی کنه!»
چند بار جمله اش رو خوندم.پاکسازی فضا

ادامه مطلب

روزهای آخر بهمن را نشستم و قبل از تصمیم گیری برای سال جدید به اشتباهات سال گذشته ام فکر کردم.از بین اشتباهات بزرگ و کوچکی که یادآوریشان کامم را تلخ کرد،یکی را انتخاب کردم تا با شما به اشتراک بگذارم.چرا؟چون حدس میزنم اشتباه خیلی از ساکنین اینستاگرام باشد!
برای من تاوان این اشتباه از دست دادن بخش زیادی از دارایی ام بود!
مهمترین و گران ترین دارایی ام یعنی عمر محدودم که کاش میشد بدانم چند روز و ساعت و ثانیه از آن باقی مانده،آن وقت شاید کمی به آن حریص تر میشدم و صرف کارهای الکی و بی ارزش نمیکردمش!
مثال میزنم تا عمیق تر درک کنید!
گاهی اوقات،کاری که ما با وقت و عمرمان میکنیم مثل این است که همه چند میلیون پس اندازمان را مثلا آدامس بخریم!مسخره است نه؟
حالا ارزش چند میلیون پول کجا و ارزش چند میلیون ثانیه کجا!اصلا قابل مقایسه هست؟
چقدر کامم تلخ تر شد از نوشتن حقیقتی که تا بحال فقط توی مغزم میچرخید و حالا روی کاغذ و جلوی چشمم میبینمش!
با کش دادن مقدمه، بیشتر از این «وقت» تان را نمیگیرم
(تا اینجایش لازم بود تا متوجه اهمیت موضوع باشید!)
آن اشتباه بزرگ و جبران نشدنی چیزی نیست جز بالا و پائین کردن صفحات آدم های جورواجور در اینستاگرام!
صبر کنید و تا آخرش بخوانید.
نمی‌گویم همه،اما اکثر ما دقایق (و شاید ساعات) زیادی از روز را صرف نگاه کردن به تصاویر رنگارنگ صدها آدمی میکنیم که اصلا نمیشناسیمشان!
«صدها» و «نمیشناسیمشان» را با تاکید بخوانید!
صدها عکس و فیلم و لایو و استوری که روزانه در اینستاگرام میبینیم، غیر از برداشت بی وقفه از موجودی «بانک زمان»،متاسفانه ایرادات دیگری هم دارد!

ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

به Game Town خوش امدید مهرولی دنیای شعر و ادبیات Karyn سایت سرگرمی تک پیک روستاي نسن نور مطب دکتر عارفی freefilm-download2.parsablog.com Snogeh Wayne